ره آورد
ای کاش فدک این همه اسرار نداشت
ای کاش مدینه در و دیوار نداشت
فریاد دل محسن زهرا این بود
ای کاش در سوخته مسمار نداشت
ای کاش قلبم به قبرش راه داشت
ای کاش زهرا هم زیارتگاه داشت
شهادت حضرت زهرا (س)
سلیم بن قیس می گوید:
ازابن عباس شنیدم که می گفت: چون بیماری حضرت فاطمه علیهاالسلام شدید شد، علی علیه السلام را طلبید وفرمود:
وصیّت می کنم توراکه بعدازمن امامه دختر خواهرمن زینب رابخواهی، وتابوت مرا چنانچه ملائکه برای من وصف کردند، بسازی، ونگذاری احدی از دشمنان خدادر[تشییعٍ] جنازه من حاضر شوند. پس همان روز فاطمه علیهاالسلام ازدنیا رحلت کرد. از صدای گریه.مدینه به لرزه در امد ومردم رادهشتی روی داد مانند روز وفات حضرت رسالت صلی الله علیه و آله و سلم.
پس ابوبکر وعمر به تعزیه حضرت علی علیه السلام آمدند وگفتند:
تاما حاضر نشویم بر دختر رسول خدا نماز نگذار.
چون شب در امد،حضرت علی علیه السلام، عباس وفضل پسراو ومقداد وسلمان وابوذر وعمّاررا طلبید و بر جنازه حضرت فاطمه علیهاالسلام نماز گذارد و او را دفن نمود. چون صبح شد، مقداد به ابوبکر وعمر گفت:
ما دیشب فاطمه رادفن کردیم. عمر به ابوبکر گفت: نگفتیم چنین خواهند کرد؟ عبّاس گفت: فاطمه خود چنین وصیّت کرده بود که شما براو نمازنخوانید. عمر گفت: شما کینه قدیم خودراهرگز ترک نمی کنید، واللّه که می روم اورا از قبر در آوردم وبراونماز می کنم. امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: به خدا سوگند اگراین اراده را بکنی، شمشیرخود را ازغلاف بکشم ودرنیام نکنم تا تو را و جماعت بسیاری را به قتل رسانم. بعد ازاین، ایشان توطئه کردند که علی علیه السلام رابه قتل رسانند وگفتند: امر ما مستقیم نمی شود تا او را نکشیم. ابوبکر گفت: که این جرأت را می کند؟ عمر گفت: خالد بن ولید. پس فرستادند واوراطلبیدند وگفتند: می خواهیم تورابر امر عظیمی بداریم.
گفت: مرابرهر چه می خواهید بدارید، اگرچه برکشتن علی باشد. گفتند: ازبرای همین تو را طلبیدم. خالد گفت: درچه وقت اورا به قتل برسانم؟ ابوبکر گفت: دروقت نماز درپهلوی او بایست، چون سلام نماز گوید گردن اورابزن. چون درآن وقت، اسماء بنت عمیس که پیشتر همسر جعفرطیّار بود درخانه ابوبکر زندگی می کرد. برتوطئه ایشان مطلع شد، کنیزک خود را گفت: بروبه خانه علی وفاطمه علیهاالسلام درمیان خانه ایشان بگرد و این آیه را بخوان(سوره قصص؛آیه 20.) چون کنیزک آمد واین آیه راخواند،
علی علیه السلام فرمود: به خاتون خود بگو:خدا تورارحمت کند،ایشان قدرت آن ندارند، اگرایشان مرابکشند چه کسی با ناکثان وساقطان ومارقان قتال خواهند کرد. پس حضرت وضو ساخت وبه مسجد درآمد ومشغول نماز شد. خالد بن ولید آمد ودرپهلوی آن حضرت ایستاد، پس ابوبکردر اثنای نمازش پشیمان شد، ترسید که چون علی علیه السلام شمشیر بکشد.اوّل اورا بکشد، پس تشهدش رابسیار طول داد تا آنکه نزدیک شد تا آفتاب در آید، زیرا می ترسید که اگر سلام بگوید خالد به گفته او عمل کند وفتنه ای بر پا شود، پس پیش از سلام نمازش گفت: ای خالد! مکن آنچه راگفته بودم، اگربکنی توراخواهم کشت.(کتاب سلیم بن قیس؛255،احتجاج؛1/240.) واین فتنه دفع شد.
همچنین شیخ صدوق روایت کرده است: چون ازجانب حق تعالی خبروفات آن سرور بانوان دو عالم دررسید، امّ ایمن راطلبید و- او معتمدترین زنان نزد آن بانو بود- فرمود:
ای امّ ایمن خبر وفاتم، به من رسیده، پس علی رابرای من بطلب. چون حضرت امیر علیه السلام حاضرشد، فرمود: ای پسر عمّ! تورا وصیّت می کنم به چیزی چند، باید که وصیّتهای مرا حفظ نمایی. حضرت امیر علیه السلام فرمود: هرچه می خواهی بگو، فرمود:
وصیّتهای من اوّل آن است که امامه دختر زینب رابعد ازمن همسر گزینی که تربیت کننده فرزندان من باشد وبرای ایشان درمهربانی همانند من است، و تابوتی برای من بساز مثل آنچه ملائکه برای من تصویر کردند وبه من نشان دادند. حضرت فرمود: ای فاطمه به من بنما که چگونه ایشان به تو نشان دادند؟ پس فاطمه علیهاالسلام روشی راکه ملائکه ازجانب حق تعالی برای او وصف کرده بودند به آن حضرت نشان داد. پس فرمود: وصیّت سوّم من آن است که درهر ساعت از شب وروز که وفات نمایم، درهمان ساعت مرا دفن کنی و تأخیر ننمایی، و نگذاری احدی از دشمنان خداکه برمن ستم کرده اند، برجنازه من حاضر شوند وبرمن نماز خوانند. حضرت امیر علیه السلام فرمود:چنین خواهم کرد.
پس آن بانو علیهاالسلام در میان شب به ریاض جنّت انتقال یافت. حضرت علی علیه السلام درهمان ساعت مشغول تجهیز وتکفین آن حضرت گردید. پس ازآنکه ازغسل ودفن فارغ شد، جنازه را بیرون آورده وجریدی ازدرخت خرما روشن کرده وباجنازه ان حضرت بیرون آوردند، تا انکه درهمان شب برآن حضرت علیهاالسلام نماز گزارند وجسد مطهّرش را دفن کردند...(علل الشرایع؛185.) علامه مجلسی می نویسد: درمدّت زندگانی آن بانو علیهاالسلام بعدازپدر بزرگوارش، اختلاف نظر بسیاری میان خاصّه وعامّه می باشد، از شش ماه بیشتر واز چهل روز کمترنگفته اند، واحادیث معتبر دلالت می کندبر آنکه بقای آن حضرت علیهاالسلام بعد از پیغمبر، هفتاد وپنج روز بوده است. ابوالفرج اصفهانی درکتاب مقاتل الطالبیّین از حضرت امام محمّد باقر علیه السلام روایت کرده است: مدّت بقای آن حضرت علیهاالسلام بعد از پدر خود. سه ماه بود.(مقاتل الطالبیّین؛49.)
درروز وفات آن حضرت نیز اختلاف نظر بسیار است، اکثر علمای امامیّه گفته اند درروز سوّم جمادی الاوّل واقع شد. همچنین درسن شریف حضرت فاطمه علیهاالسلام دروقت وفات،اختلاف نظربسیار است، اکثر روایات معتبر دلالت می کند برانکه سن شریف آن بانو علیهاالسلام درآن وقت، هیجده سال بوده، و واصحّ واشهرمیان علمای امامیّه همین قول است.
درکتاب روضة الواعظین روایت کرده اند که حضرت فاطمه علیهاالسلام را بیماری شدیدی عارض گردید وتا چهل روز ممتد شد، چون خبروفات آن حضرت علیهاالسلام به او رسیدامّ ایمن واسماء بنت عمیس وحضرت امیر المؤمنین علیه السلام راحاضر ساخت وگفت: ای پسرعمّ! ازآسمان خبر فوت به من رسیده ومن درجناح سفرآخرتم، تورا وصیّت می کنم به چیزی چند که درخاطردارم
حضرت امیر علیه السلام فرمود: آنچه خواهی وصیّت کن ای دختر رسول خدا. پس بربالین آن حضرت نشست وهرکه درآن خانه بود بیرون کردند.پس ساعتی هردوگریستند. حضرت علی علیه السلام سرفاطمه علیهاالسلام را مدّتی به دامن گرفت وبه سینه خود چسبانید وفرمود:
هر چه می خواهی وصیّت بکن، آنچه فرمایی به عمل می آورم وامر تورابرامرخوداختیار می کنم. فاطمه علیهاالسلام فرمود: خدا تو را جزای خیردهد ای پسرعمّ رسول خدا، وصیّت می کنم تورااوّل که بعد ازمن امامه رابه عقد خود درآوری.اوبرای فرزندان من مثل من است.پس فرمود: برای من تابوتی قرار ده، زیرا که ملائکه رادیدم که صورت تابوت برای من ساختند. پس فرمود: باز وصیّت می کنم توراکه نگذاری که یکی ازآنها که برمن ستم کرده وحقّ مرا غصب کردند بر جنازه من حاضرشوند، زیراکه ایشان دشمن من ودشمن رسول خدایند، ونگذاری که احدی از ایشان ونه از اتباع ایشان، برمن نماز بخوانند، ومرادرشب دفن کنی، در وقتی که دیده ها درخواب باشد. (روضة الواعظین؛151.)
درکشف الغمّه روایت کرده اند چون وفات حضرت فاطمه علیهاالسلام نزدیک شد،اسماء بنت عمیس راگفت: آبی بیاور که من وضو بسازم،پس وضوساخت- به روایتی دیگر غسل کرد، نیکوترین غسلها- وبوی خوش طلبیده وخودرا خوشبو گردانید وجامه های نو طلبید، پوشید و فرمود:
ای اسماء! جبرئیل دروقت وفات پدرم ازبهشت،چهل درهم کافورآورد، حضرت آن راسه قسمت کرد ویک بخش را ازبرای خود گذاشت ویکی رابرای من ویکی رابرای علی، آن کافوررابیاور که مرابه آن حنوط کنند. چون کافورراآورد، فرمود: نزدیک سرمن بگذار، پس پای خود را به قبله نمود وخوابید وجامه ای برروی خودکشید وفرمود: ای اسماء مدّتی صبر کن، بعد ازآن مرابخوان، اگر جواب نگویم،علی راطلب کن وبدان که من به پدرخود ملحق گردیده ام.
اسماء ساعتی انتظار کشید، بعدازآن فاطمه علیهاالسلام راندا کرد، صدایی نشنید، پس گفت: ای دختر مصطفی، ای دختر بهترین فرزندان آدم، ای دختر بهترین کسی که برروی زمین راه رفته است، ای دخترآن کسی که درشب معراج به مرتبه قاب قوسین اوادنی رسیده است. چون جواب نشنید جامه راازروی مبارکش برداشت، دید که مرغ روحش به ریاض جنّت پروازکرده است، پس برروی آن حضرت افتاد وآن حضرت رامی بوسید و می گفت: چون به خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم می رسی.سلام اسماء بنت عمیس رابه آن حضرت برسان.
دراین حال امام حسن وامام حسین علیهماالسلام از در آمدند وگفتند: ای اسماء! چرامادرما دراین وقت به خواب رفته است؟ اسماء گفت:مادرشمابه خواب نرفته ولیکن به رحمت خداوندی واصل گردیده است، پس حضرت امام حسن علیه السلام خودرابرروی آن حضرت افکند وروی انورش رامی بوسید ومی گفت: ای مادربامن سخن بگو پیش ازآنکه روحم از جسد مفارقت کند، وحضرت امام حسین علیه السلام برپایش افتاد ومی بوسید ومی گفت: ای مادر بزرگوار! منم فرزند تو حسین بامن سخن بگو پیش ازانکه دلم شکافته شود و از دنیا مفارقت کنم.
پس اسماء گفت: ای دوجگرگوشه رسول خدا بروید وپدر بزرگوار خود را خبر کنید ووفات مادرخودرا به او برسانید. پس ایشان بیرون رفتند، چون نزدیک مسجد رسیدند صدابه گریه بلند کردند، پس صحابه به استقبال ایشان دویدند وگفتند: سبب گریه شما چیست ای فرزندان رسول خدا؟ حق تعالی هرگز دیده شمارا گریان نگرداند، مگر جای جدّ خود را خالی دیده اید وازشوق ملاقات او گریان گردیده اید؟ گفتند: مادرما ازدنیا مفارقت نمود. چون امیرالمؤمنین این خبررا شنید، بررودرآمد ومی فرمود: بعد ازتوخود را به که تسلّی دهم. (کشف الغمة؛2/122.)
چون این خبر درمدینه منتشر گردید، شیون از خانه های مدینه بلند شد، زنان بنی هاشم درخانه آن حضرت جمع شدند، نزدیک شد که ازصدای شیون ایشان مدینه به لرزه در آید. مردم جمع شده بودند و گریه می کردند وانتظار بیرون آمدن جنازه رامی کشیدند. پس ابوذر بیرون آمد و گفت: بیرون آوردن آن حضرت رابه تأخیر انداختند، پس مردم متفرّق شده، برگشتند. چون پاسی از شب گذشت ودیده ها به خواب رفت، جنازه رابیرون آوردند،امیرمؤمنان وحسن وحسین علیهم السلام وعمّارو مقداد وعقیل وزهیروابوذروسلمان وبریده وگروهی ازبنی هاشم وخوّاص آن حضرت، برآن بانوعلیهاالسلام نمازگزاردند ودرهمان شب دفن کردند. حضرت علی علیه السلام بردورقبرآن حضرت هفت قبردیگر ساخت که ندانند قبر ان بانو علیهاالسلام کدام است.
به روایتی دیگر چهل قبردیگر را آب پاشیدند که قبرآن حضرت درمیان مشتبه باشد وبه روایت دیگر قبر آن حضرت رابا زمین هموار کرد که علامت قبر معلوم نباشد؛ اینها برای آن بود که موضع قبر آن حضرت راندانند وبرقبر اونماز نخوانند وخیال نبش قبرآن را به خاطر نگذرانند.(روضة الواعظین؛151.) به این سبب درمورد محل قبر ان بانو علیهاالسلام اختلاف نظر واقع شده است: بعضی گفته اند دربقیع نزدیک قبورائمه بقیع است وبعضی گفته اند میان قبر حضرت رسالت ومنبر ان حضرت دفن شده است، زیراکه حضرت فرمود:میان منبر وقبر من باغی ازباغهای بهشت است ومنبرمن بردری از درهای بهشت است. واصّح آن است که آن حضرت رادر خانه خود دفن کردند، چنانچه روایت صحیح برآن دلالت می کند. ابن شهرآشوب ودیگران روایت کرده اند چون خواستند که آن حضرت علیهاالسلام رادرقبر گذارند، دودست شبیه دستهای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ازمیان قبر پیدا شد، وآن حضرت راگرفت وبه قبر برد.(مناقب ابن شهر آشوب؛3/414باکمی اختلاف.)
مفضّل از حضرت صادق علیه السلام سؤال نمود: فاطمه علیه السلام راکه غسل داد؟ حضرت فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام غسل داد... زیرا که فاطمه، صدّیقه ومعصومه بود، ومعصوم رابه غیراز معصوم غسل نمی دهد، چنانچه مریم را حضرت عیسی علیه السلام غسل داد.(علل الشرایع؛184.) ازحضرت صادق علیه السلام پرسیدند: به چه سبب حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام، فاطمه علیهاالسلام رادرشب دفن نمود؟حضرت فرمود: برای آنکه فاطمه علیهاالسلام وصیّت کرده بود که آن دومرداعرابی که هرگزایمان به خداورسول نیاورده بودند، براو نماز نخوانند.(علل الشرایع؛185.) ازحضرت علی علیه السلام. ازعلّت دفن فاطمه علیهاالسلام درشب پرسیدند؟ فرمود: زیرا که او خشمناک بود برجماعتی ونمی خواست آنها برجنازه او حاضر شوند، وحرام است برکسی که ولایت ومحبّت آن جماعت راداشته باشد، که براحدی از فرزندان فاطمه نماز کند.(امالی شیخ صدوق؛523.)
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام روایت کرده است، هفت کس برجنازه حضرت فاطمه علیهاالسلام نمازگزاردند: ابوذر، سلمان، مقداد، عمّاریاسر، خذیفه، عبداللّه بن مسعود، ومن امام ایشان بودم. (خصال؛361.)
-------------------------------------------------------------------------------------------
بوی بهشت سوخته
برگزیده از کتاب جلاءالعیون علّامه محمّد باقر مجلسی
با تشکر از سایت ویژه حضرت زهرا (س ) نیکو
Design By : Pars Skin |