ره آورد
آورده اند که در مجلس خرقانی سخن از کرامت می رفت و هر یک از حاضران چیزی می گفت. شیخ گفت: کرامت چیزی جز خدمت خلق نیست. چنان که دو برادر بودند و مادر پیری داشتند. یکی از آن دو پیوسته خدمت مادر می کرد و آن دیگر به عبادت خدا مشغول می بود. یک شب برادر عابد را در سجده ، خواب ربود. آوازی شنید که برادر تو را بیامرزیدند و تو را هم به او بخشیدند. گفت: من سالها پرستش خدا کرده ام و برادرم همیشه به خدمت مادر مشغول بوده است، روا نیست که او را بر من رجحان نهند و مرا به او بخشند. ندا آمد ، آنچه تو کرده ای خدا از آن بی نیاز است و آنچه برادرت می کند، مادر بدان محتاج.
گویند شیخ ابوالحسن خرقانی بر سر در خانقاه خود نوشته بود: « هر کس که درین سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید.چه آن کس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد، البته بر خوان ابوالحسن به نان ارزد. »
Design By : Pars Skin |