ره آورد
خیلی بده که آدم اعتماد و محبتش رو به مردم از دس بده !! اونم با دیدن برخی
نامردمی ها ، بی صداقتی ها ، بی مرامی ها ، بی وفایی ها ، بدقولی ها و...
جالبه من وقتی با یکی ازین موارد مواجه میشم یاد ماجرای اون بازرگان میافتم
بازرگانی که یه روز از صحرا رد می شده میبینه کسی بیحال روی زمین افتاده دلش
میسوزه پیاده میشه تا بهش کمک کنه که یه دفه اون مرد بلند میشه و شروع میکنه
به دزدی هر چی که مرد بازرگان همراش بوده رو بر میداره و عاقبت دست و پاش رو
میبنده و رهاش می کنه تو همونجا در آخرین لحظه مرد بازرگان از دزده یه خواهش
میکنه و میگه هر بلایی که سر من آوردی اشکال نداره اما این ماجرا رو برای
هیچکسی تعریف نکن چرا که دیگه کسی به کسی اعتماد نمیکنه و حس کمک
کردن هم از بین میره !!!!!!!!!!
پس در مواقع مواجه شدن با این موارد چه باید کرد ؟؟
به نظر من باید سکوت کرد سکوتی که از هزاران فریاد بلندتره......
میدونم عجیبه آدم برای نداشته ها و نیومده ها دلتنگ بشه اما دلم تنگه :
برای روزایی که هنوز نیومدن
برای حرفایی که نزدم
برای کارهایی که انجام ندادم
برای دوستانی که نداشتم
برای خوبیایی که ندیدم
برای خنده هایی که نزدم
برای گریه هایی که نکردم
برای بچه هایی که نبوسیدم
برای مهری که نورزیدم
برای جاهایی که هنوز نرفتم
برای کتابایی که نخوندم
و...........
حتی گاهی باید کسی باشد
که بتواند از فاصله های دور هم
دلت را بی دلنوشته بخواند
سلام پدر !
حال همه ما خوب است ، اما تو باور نکن ، دلمان برای دیدارت تنگ است تنگ ......
یادت را به شمعدانیها پیوند زده ام ، هیچگاه زرد نخواهد شد ، همیشه سبزست سبز ..........
همیشه پر گل ، گلدانی از یادت ، خاطراتت ، حرفهایت ، نگاهت ، صدای خنده هایت بر طاقچه ی خیالم...
چه مهربان بودی ، یادت گرامی و روحت شاد .
هدیه برای شادی روح همه پدران خفته در آغوش خاک حمد و توحیدی قرائت فرمایید .
یا علی
چند قطره حرف
ترجیحاً سکوت
یک جمله اشک
تقریباً دروغ
یک شهر انفجار
ترجیحاً عبور
یک کوه انتحار
تقریباً غرور
یک قطره خون
ترجیحا از دل
یک نم باران
ترجیحا از چشم
قابل توجه بعضیا که سر هیچی هیچی اعصاب خوشون و اطرافیان رو خورد و خمیر
می کنن !!
سلام بر تمام دوستان عزیزم
امیدوارم سال خوب و همراه با سلامتی رو شروع کرده باشید .
خب به دلایل مشکلاتی مدتی نبودم و دیدن یکی ازدوستام موجب شد این مطلب
رو بنویسم .
بعله دوستم اومده بود پهلوم که مثلا احوالی از من بپرسه ، شرو کرد برام درد و دل
کردناونقدر ناراحت بود که نگو ، از تنهایی و............ یه عالمه صحبت کرد و کلی
گریه !!!!
میدونید جالب چی بود من بیمار بودم ایشون هم اومده بود برا دیدن من اما اونقدر
ناله و زاری کرد که هر کی می دید فکر میکرد من رفتم دیدن ایشون !! البته که من
ناراحت نشدم اصلا ، اتفاقا کلی هم روحیه بهش دادم طبق معمول و میدونید یاد
چی افتادم ؟ یاد مستر بین افتادم چقدربرنامه های شادی اجرا می کنه همیشه با
کوچکترین مورد شاد می شه و موجب شادی دیگران می شه ، با کاراش آدم یاد
دنیای قشنگ بچه ها می افته تو یه قسمت ایام کریسمس بود اونم تنها بود حتی
یه کارت پستال هم براش نفرستاده بودن ، اونوقت خودش چن تا کارت پستال
گرفت دونه دونه پشت نویسی کرد و گذاشت تو پاکت و رفت بیرون و انداخت توی
خونه بعد چن لحظه وارد خونه شد و با دیدن هر کدوم از پاکتها اونقدر ذوق میکرد
که نگو ! کاری به این ندارم که تمام کارت پستالها درست مثل هم بود ! مهم نفس
کار و اون خوشحالی بود که از خودش نشون میداد .
خب چه عیبی داره ما هم سر هر مسئله ای خودمون رو ناراحت نکنیم ؟ آخه چقدر
گریه ، زاری ، ابراز بدبختی ؟!! وا... هر چی بیشتر انرژی خودمومن رو منفی کنیم
همونقدر بیشتر ناراحت می شیم و از پا در میاییم !! نمیگم غم ، غصه ، ناراحتی ،
گرفتاری وجود نداره ، اتفاقأ هست و مخصوصأ این روزا بیشتر و تقریبأ برای همه اما
باید هر طور شده سعی کنیم خودمون رو شاد نگه داریم روحیه ی خودمون رو حفظ
کنیم ، نذاریم این غم و غصه ها از پا درمون بیارن ، نه که خیلی هم خوش و شاد
باشیم نه ، به کلی دلیل مختلف اصلا نمیشه ( به قولی نفسم می گیرد ، که هوا
هم اینجا زندانی ست )
اما لااقل میشه که به حداقل رسوندشون یا گاهی ندیده گرفت ، بابا ما که عادت
داریم به هر بهانه ای عصبانی و ناراحت شیم و زندگی رو برای خودمون و اطرافیان
تلخ کنیم چرا سعی نکنیم به هر بهانه ی ، و لو کوچیک موجب رضایت خودمون و
دیگران رو فراهم کنیم ؟
و در آخر :
همیشه رو به نور بایست
اگر می خواهی تصویر زندگی ات سیاه نیافتد.
Design By : Pars Skin |